بحيرا

قبل از ادامه بحث صوفي‌گري كمپبل كمي ميخوام در مورد بحيرا كه توي مطلب قبلي بهش اشاره كردم حرف بزنم. اونچه كه در كتابهاي درسي ما نوشته اون رو مسيحي نشون ميده.
اين مطلب خلاصه‌اي از فصل بحيراي راهب در تاريخ بلعميه:
محمد كه پدر و مادر و پدربزرگش رو از دست داده بود و با عموش ابوطالب زندگي ميكرد در سن هشت سالگي به همراه كاروان عمويش به شام مي‌رفت. در مسير شام در زمين بصرا فرود اومدند. محمد در كناري نشسته بود و هرجا ميرفت تكه ابري بالاي سرش حركت ميكرد. «آنجا صومعه راهبي بود بحيرا نام كه كتب پيشين خوانده بود و صفات پيغامبر يافته بود.» «بحيرا پيغامبر را به كنار گرفت و از كار او بپرسيد.» .. در مورد خوابهايي كه ميبينه، حديث شكافته شدن شكمش توسط فرشتگان (كه شايد بعدا در موردش حرف زدم) و به بين دو كتفش نگاه ميكنه كه مهر پيغمبري اونجا بوده. سراغ ابوطالب رو ميگيره و ميگه » اين بهتر همه خلق است بر زمين، و پيغامبر خداي است و صفت اين اندر همه كتب پيشين است و نامش و حالش پديد است و مرا هفتاد سال است و چندين گاه است كه پيغامبري او را چشم همي داريم. و تورا به خداي سوگند كه او را به شام نبري، كه اگر جهودان و يا ترسايان اين را ببينند، اين را بربايند و بدو زيان رسد»…

ميبينين كه ترس بحيرا از اينه كه جهودان (يهوديان) يا ترسايان (مسيحيان) به محمد زياني برسونن. پس ظاهرا يا مسيحي نيست و يا متعلق به فرقه‌اي از مسيحيته كه با مسيحيت شام (رومي) چندان آبشون توي يه جوب نمي‌ره.

در مقدمه ترجمه انگليس قرآن توسط Rodwell در قرن نوزده كه توسط Margolioth نوشته شده وقتي داره از منابع احتمالي قرآن صحبت ميكنه به كشيش مسيحي اهل سوريه (شام)به نام Sergius اشاره ميكنه كه نويسنده معتقده همون بحيراست. اين سرجيوس يك كشيش monophysite بوده كه كتابهاي متعددي از يونان باستان رو به عربي ترجمه كرده. از اون جمله كتاب طب جالينوس و لوجيك افلاطون و كتابهاي متعدد ديگه در زمينه فلسفه و پزشكي و …

در اين حد بگم كه در قرنهاي اول مسيحي بين سران مسيحيت اختلاف نظرهاي متعددي در مورد ابعاد وجودي خدا پيش مياد. بعضي معتقد بودن كه نيروهاي خير در سه ساحت اصلي داره: هم خداست، هم مسيح و هم روح‌القدس. بعضي ميگفتن دو ساحت و بعدها فرقه ديگه‌اي بوجود اومدن كه نيروي مسيح و خدارو به هم پيوند دادن و مثلا همين سرجيوس نظريه انرژي مشترك بين مسيح و خدا رو مطرح كرد. بخاطر اعتقاد به اين تك ساحتي بودن به اونا monophysite گفته ميشه. اين فرقه آدماي عجيب غريبي بودن. اكثرشون راهب و مرتاض بودن. بعضي از قديسانشون سالها بر روي يه ستون يا روي يه درخت زندگي ميكردن و از برگ درخت تغذيه ميكردن! …البته اعتقادشون چندان هم بدون دونستن زمينه‌هاش و اصل دعواي ساحتها چندان قابل هضم نيست.

بالاخره بحيرا چه همين سرجيوس باشه چه نباشه عقايدش و عقايد محمد درباره مسيحيت ظاهرا بيشتر به اين اعتقادات تك‌ساحتي نزديكه. وارد جزيياتش شايد بعدا شدم. فعلا خواستم يه سلامي هم به بحيرا كرده باشم!

2 پاسخ to “بحيرا”

  1. امیر Says:

    با googleearth یه سری به مکه بزن!… میتونی از زاویه دید الوهیت!! دید بزنی!!
    تا سوریه رو گشتم… سومعه ندیدم!
    خدام خوب چشش تیزه ها!!!

  2. امیر Says:

    خدا عوضت بده

برای امیر پاسخی بگذارید لغو پاسخ